پس به راه افتاد خیل کاروان از شش طرف میزبان شد عشق و آمد میهمان از شش طرف . میزبان شد عشق ، پس با احترام و آبرو پیش روی میهمان گسترد خوان از شش طرف . مرکز ثقل جهان گویا همین شش گوشه است می رسد آخر به هم اینجا جهان از شش طرف . کعبه باید در قیاسش قبله ی هفتم شود چون به سوی اوست روی عاشقان از شش طرف . کربلا دنیاست ، در شش روز یعنی خلق شد چون خدا پرداخت با دقت به آن از شش طرف . با حسین اندازه بالا می رود ، گویا خدا پای عرشش می گذارد نردبان از شش طرف . آن سه شعبه در دل آیینه اش شش شعبه شد تا بگیرد قلب عالم را نشان از شش طرف . آب می گردد بیابد عاقبت گودال را سیل می گردد سوی دریا روان از شش طرف . نیست مرزی آستان حضرت خورشید را در حقیقت بیکران است آسمان از شش طرف . تا به چای کربلا عمری سیه مستی کنند پیش می آرند مستان استکان از شش طرف . آتش عشق حسین اطراف عالم را گرفت پخش شد گرمای این آتشفشان از شش طرف . یکصدا و یکدل و یکریز می گوید حسین صد صدا ، هفتاد مذهب ، چل زبان ، از شش طرف . این زمین از پاره های پیکر اکبر پر است این چنین که می رسد صوت اذان از شش طرف . واحد تقسیم طوفان است اوج گنبدش می خورد پرچم به این علت تکان از شش طرف . عشق را بردیم از وقتی که دل را باختیم تاس ما افتاده بر شش توامان از شش طرف . ناله دارد تا ابد از درد نی با شش دهان خورده وقتی بر دهانت خیزران از شش طرف . آن که جسم بی سرش افتاده زیر آفتاب نیزه دارد بر سر او سایبان از شش طرف . هر قدر که بیشتر آیینه باشی ، بیشتر سنگ می بارد به سویت همزمان از شش طرف
. این حبیبان دور آن محبوب می گردند و هست از گزند تیر دیگر در امان از شش طرف . عالم از داغ شما دارد گریبان می درد پهن می گردد اگر این کهکشان از شش طرف . اوست شرح رشته ی حبل المتین و می زنند اهل عالم چنگ بر این ریسمان از شش طرف . کربلا انگار قطب جاذب آهنرباست ما شبیه ذره هایی جذب آن از شش طرف . می شود خرج حسین و باز برکت می کند جسم و روح و جان و مال و آب و نان از شش طرف . واجب است از این که جنت بر محبان حسین روی ما باز است درهای جنان از شش طرف . عشق یعنی اربعین شش گوشه باشی بهتر است پس به راه افتاد خیل کاروان از شش طرف